کاتێک نەفامێک قەڵەم و جەلادێک چەک و خائینێکیش دەستەڵات دەگرنە دەست، نیشتیمان دەبێتە جەنگەڵستان، چیدی بۆ ژیان دەست نادات..(دکتۆر مستەفا السباعی)


آرمانشهر یا بن بست سیاسی و نظامی!

Tuesday, 13/08/2019, 7:16


تازگی عبدالله اوجالان رهبر در بند (پ.ک.ک) توسط وکلایش پیامی به بیرون فرستاده که متن آن به این شرح است: "سعی دارم برای کردها جایی و جایگاهی درست کنم، (جایگاهی بیابم)، ظرف یک هفته می‌توانم وضعیت و احتمال درگیری را از میان بردارم. من میتوانم مسئله را حل کنم، به خودم اعتماد دارم و برای حل مسئله آماده هستم، اما دولت و صاحبان خرد دولتی نیز باید مقتضیات لازمه را بجای بیاورند."
در مورد جایگاه حقوقی کردها اوجالان می گوید: تاریخ روابط میان کرد و ترک محصول ذهنیت شووینیستی است و با توجه به ارتباطات تاریخی میان کرد و ترک و حقایق تاریخی ایشان خواستار فراهم کردن جایگاهی برای کردهاست و در این چارچوب کردها هیچ لزومی به "دولت" ندارند.
اولا: باید گفت که در طول تاریخ دولت های متلون اسلامگرا و شووینسم ترکیه نه تنها حاضر به دادن کوچکترین امتیاز و حقوق "ملت کرد" نبوده اند ، بلکه هیچگاه ملتی به نام "کرد" را در ترکیه به رسمیت نشناخته و همیشه منکر چنین "ملت" و انسانهای بوده و هستند و روزانه کل سران فاسد رژیم ترکیه بر این باور خود مهر تأکید می زنند. آنها هر جا به کلمه کردستان برخورد می کنند استفراغ شان می گیرد. تاریخ صدها شورش و قیام "کردها" در طول ٢٠٠ سال گذشته تا کنون نتوانسته این جاهلان تاریخ را اقناع کند که بلاخره ملتی به نام "کرد" موجودیت جغرافیایی و انسانی دارد. همیشه و در طول این دوران تاریخی، تنها پاسخ سران فاشیزم و قومپرست ترک به خواست بر حق ملت های درون جامعه ترکیه " جنیۆساید، پوگروم و کشتار دسته جمعی، ویران کردن خانه و کاشانه مردم، و تبعید و به تحلیل بردن این ملت ستمدیده در درون ملت ترک بوده است. و تا کنون نه تنها هیچکدام از سران دولت های رنگارنگ ترکیه در این نگرش فوق ارتجاعی و نازیستی خود کوچکترین تغییری نداده، بلکه روز به روز به شدت آن افزوده اند و ما انسانهای زنده این دوران روزانه آنرا با چشم و گوش خود می بینیم و می شنویم.
ثانیا: مسأله اساسی دیگری که بتوان انگشت روی آن گذاشت، مسأله بینش، ایده و برنامه و استراتژی و منافع طبقاتی احزاب و تشکلات فئودالی و عشایری، شیوخ مرتجع و روشنفکران ناسیونالیست و قومی رهبری کننده صدها قیام و شورش مردم ستمدیده ملت " کرد" است ، که همگی در به بن بست کشاندن این قیام ها و شکست مفتضحانه و ناکام گذاشتن آن دست بالای را داشته اند. اگر از طرفی تمام حکومت های مرتجع اسلامی و دیکتاتور، موجودیت "ملت های" زیر دست را انکار میکنند، از طرف دیگر ماهیت طبقاتی و اهداف حقیقی رهبران بورژوا ناسیونالیست "ملت" های زیر دست هم ، کلا در جهت مخالف حقوق اساسی زحمتکشان این ملت ها قدم برداشته و بر می دارند و سرانجام آنرا به طور فاجعه باری به شکست و ناکامی کشانده و می کشانند. در اینمورد می توان به صدها نمونه بر جسته اشاره نمود. یعنی تاریخا و بطور بارز و روشن این دو مسأله علی السویه تاثیر ویرانگر و مخربی در مبارزه و سایکولوژی مردم " کرد" از خود به جا گذاشته اند.
مسائل و فاکتورهای زیادی در راه کسب حقوق اقلیت ها و ملت های ستمدیده دخیل اند که باید کلا آنها را زیر نظر گرفت تا بتوان بی جهت مردم را نه گمراه کرد و نه به کشت داد. یکی از این فاکتورها "دمکراسی" به معنی واقعی آن است. وقتی ساختار و پایه و ایدئولوژی حکومتی بر اساس بینش اسلامی و دیکتاتوری عریان ریخته شده است، دیگر توقع "خودمختاری، اتونومی واستقلال" و غیره از چنین حکومت های نه تنها کاملا زائد و گمراه کننده می باشد، بلکه سر به هاون کوبیدن است. خواست و آرزوی ای ارتجاعی و فریبکارانه است. تنها آن دسته از احزاب و سازمان ها چنین توقعی را دارند که اساس ایدئولوژی و استراتژی طبقاتی آنها با چنین حکومت های کاملا همگون و متجانس می باشد. این احزاب و سازمان ها در کل مناطق کردنشین (ایران، عراق، ترکیه و سوریه) فراوانند و اساس مبارزه اینها در چارچوب " بند و بست و گفتگو های پنهانی و از بالای سر مردم و چشم به دولت های مرتجع منطقه و دولت های قدرتمند جهانی" بستن دور می زند.
که بطور مشخص " پ. ک. ک" در کردستان ترکیه یکی از این مجموعه احزاب به شمار می آید. فاکتور دیگر دخیل در این کارزار سیاسی همانا موقعیت قطب و بلوک های سرمایه داری جهانی است. امروز هیچکدام از این بلوک های سرمایه داری کسب خودمختاری و تشکیل دولت مستقل "کرد" را در هیچ بخشی که ملت " کرد" روی آنها تقسیم شده است به نفع خود نمی داند. بلکه ملت "کرد" در طول قرون متمادی، همیشه ابزار و وسیله و کالایی بوده در دست دولت های منطقه و امپریالیزم، برای رسیدن به اهداف مشخص و معین خویش. زمانیکه اهداف آنها برآورد شده، دیگر این کالا ارزش معنوی و مصرفی خود را از دست داده و آنرا به ارزانترین قیمت بفروش رسانده و می رسانند. نمونه بر جسته آن شورش" قاضی محمد در مهاباد، شورش کردستان عراق به رهبری ملا مصطفی بارزانی تا سال١٩٧٥ و جنبش شیخ محمود برزنجی" و صدها شورش و قیام مردم کردستان در ترکیه و ایران و عراق از آن جمله اند.
فاکتور دیگری که در راه کسب خودمختاری یا استقلال ملت " کرد" نقش کاملا نگاتیو داشته همانا موقعیت جغرافیایی کردستان و قرار گرفتن و محصور بودن کردستان درمیان چهار کشور دیکتاتور و شووینیسم (ایران، عراق، ترکیه و سوریه) است. این کشورها با وجود آنتاگونیزم و اختلافات بنیادی ای که باهمدیگر دارند، همیشه در مورد مسئله ملت " کرد" حساسیت و هم نظر و توافق کامل و مشترکی داشته اند. زیرا هر تغییر و تحول سیاسی در یکی از این بخش ها فی نفسه روی بخش های دیگر آن تاثیر خاص خود را داشته است. بدیهی است که این مسئله ، خودمختاری یا استقلال کردستان را کاملا پیچیده تر و بغرنج تر کرده است.
حال اگر بخواهیم روی حرفهای عبدالله اوجالان کمی مکث کنیم خواهیم دید: که این حرفها نه از روی موضع قدرت و بالانس نیرو و بالا دست بودن (پ. ک. ک) در مبارزه مسلحانه علیه دولت ترکیه ، بلکه کاملا بر عکس، از روی تغییراتی که بعد از ٨ سال جنگ فرسایشی در سوریه و عراق و منطقه خاورمیانه دارد بطور تدریجی در این منطقه روی می دهد و به بن بست رسیدن مبارزه مسلحانه (پ . ک. ک) در این راستا صورت می گیرد. اولا باید گفت که دولت ترکیه به خاطر موقعیت جغرافیایی و نظامی و سیاسی که در منطقه دارد، اکنون نزد بلوک های توسعه گر سرمایه داری ( روسیه و آمریکا) از موقعیت بالای برخوردار است و هیچکدام از این بلوک ها نمی تواند به آسانی از نقش دولت ترکیه در منطقه صرف نظر کند و به همین خاطر از تمام عملکرد و جنایات ضد انسانی این دولت فوق ارتجاعی در داخل ترکیه و سوریه و حتی عراق چشم پوشی کرده و یک کلمه در محکومیت ایشان به زبان نمی رانند و دست ایشان را در قتل و عام مردم کردستان ترکیه و سوریه و عراق باز گذاشته اند. دولت ترکیه سالهاست که رسما بخشی از خاک سوریه و عراق را اشغال نموده و در آنجا ده ها پایگاه نظامی و امنیتی را مستقر کرده و هر روزه دست به ترور و کشتن و بیرون کردن مردم " کرد" زبان از خانه و کاشانه خود می کند، در حالیکه نیروهای روسیه و آمریکایی در چند کیلو متری نیروهای ترکیه قرار دارند.
از طرفی دیگر پشت جبهه " پ . ک. ک" که همانا بخش کردستان سوریه است و در دست نیروهای مختلط کرد، عرب و برخی اقلیت های قومی دیگر است، زیر کنترل دولت آمریکا قرار دارد و هر دقیقه از طرف آمریکا قابل معامله می باشد و هم اکنون آمریکا و ترکیه در چندین جلسه پیرامون کمربند امنیتی تا عمق ٣٢ کیلومتر در عمق سوریه به توافقاتی دست یافته اند. اگر این کمربند امنیتی به مرحله اجراء برسد، بدون شک اولین خطری که برای نیروهای "پ . ک. ک" بوجود می آورد، قطع ارتباط آنها با کردهای سوریه و این پشت جبهه است. در کردستان عراق هم حزب دموکرات کردستان (پارتی) به علت روابط حسنه ای که با ترکیه دارد سالهاست که به نیروی ضد "پ. ک. ک" تبدیل شده است و در شناسایی پایگاه های آنها و محل رفت و آمدشان کمک شایانی به دولت فاشیزم ترکیه می کنند. اگر خلاصه بگویم ، هم اکنون کل اوضاع سیاسی و دیپلوماتیک در منطقه به ضرر نیروهای "پ. ک. ک" در جریان است و می رود که سرانجام این نیرو را به " بن بست " کامل سیاسی و نظامی برساند. به همین خاطر دور از ذهن است که دولت ترکیه در چنین شرایطی ارزشی برای پیام و گفتمان عبدالله اوجالان قائل شود.
اوجالان خواهان دولت "کردی" نیست، حتی خواهان اتونومی و خودمختاری هم نیست، فقط میخواهد، مکان و جایگاهی برای ملت "کرد" دست و پا کند! سوال اینه، این جایگاه از نظرگاه اوجالان چطور جایگاهی است و آیا قبول این جایگاه از دید سران فاشیزم ترکیه که موجودیت ملت و مردم " کرد" زبان را در ترکیه مکررا تکذیب و انکار می کنند، قابل قبول واقع می گردد یا نه؟ آیا چنین توقع و انتظاری از دولتی که صدها هزار انسان را در وحشیانه ترین شرایط در بند نگه داشته و بطور سیستماتیک هر روزه دهها و صدها انسان دیگر را دستگیر و شکنجه می کند، ساده لوحی سیاسی نیست؟ یعنی نتیجه ٤٠ سال جنگ، ٤٠ هزار کشته و ویرانی های جبران ناپذیر و کوج ده ها هزار خانوار و مردم بی گناه " کرد" از روستا و شهر خود این است؟ باید از اوجالان و (پ.ک.ک) سوال کرد، آیا در ساختار سیاسی و بنیاد فکری و بند های قانون اساسی و اسلامی ترکیه تغییراتی به نفع اقلیت های قومی موجود در جامعه ترکیه بوجود آمده که چنین پیامی را از سوی شماها در چنین مقطعی ضروری نموده است؟
آیا اگر "پ. ک . ک" ای موجود نبود و جنگی هم در جریان نبود و مردم زحمتکش کردستان ترکیه هم این همه قربانی و شکنجه و بی خانمانی را شاهد نبودند، بهتر نبود؟ اوجالان اظهار می دارد: این جا و جایگاه که ایشان خواهان آنند باید با فراهم کردن مقتضیات لازم صاحبان خرد (دولت) همراه باشد. کدام صاحبان خرد، آن صاحبان "خردی" که اکنون ٢٠ سال تمام تو را به جرم " کرد" بودن در جزیره متروک امرالی محبوس و زندانی کرده اند؟
آیا چنین انتظاری از دولتی اسلامی و فوق ارتجاعی یک خوشخیالی و اتوپی سیاسی محض نیست؟ آیا چنین انتظاری در چنین شرایطی دلالت بر آمپاس و به بن بست رسیدن این نیروی بورژوا ناسیونالیست بلحاظ سیاسی و نظامی نیست؟
کسب این جایگاه برای " ملت" کرد و احتمال خاموش کردن درگیری در مدت یک هفته توسط اوجالان فی نفسه می تواند یک معنی سیاسی دیگری هم داشته باشد. اعلام آتش بس، خلع سلاح (پ.ک.ک) نه به عنوان تاکتیک بلکه به صورت استراتژیک و عفو عمومی از طرف دولت ترکیه و بازگشت این نیرو به خانه و کاشانه و سر کار شخصی خویش. این آخرین راه حل سیاسی و شیوه حل مسئله ملی از دید و نظرگاه احزاب بورژوا ناسیونالیست "کرد" است.
خلاصه: تاریخ حداقل یک قرن گذشته صدها شورش و قیام بزرگ و کوچک به ما آموخته که حل مسأله ملی نه از کانال روشنفکران بورژوا ناسیونالیزم و احزاب آنها و نه از کانال سران قبایل و شیوخ مرتجع و نه از کانال لیبرال و احزاب شووینیست ملت زیر دست ، بلکه حل کامل این مسأله و پایان دادن به اجحاف و ستم قومی، ملی، مذهبی و فرهنگی تنها در گرو سر کار آمدن یک نظام سوسیالیستی و دمکراتیک است. دیگر سینه چاک کردن احزاب بورژوا ناسیونالیزم ملت زیر دست و ناله و فغان و گریه و زاری سر دادن دروغین برای ملت " کرد" و یا هر ملت دیگری، جز اغفال و فریب مردم در راستای اهداف بورژوازی و حزبی و شخصی نمی تواند معنی سیاسی و عملی دیگری داشته باشد. اینک نه جا و جایگاه مدعی اوجالان، بلکه ٢٨ سال تمام کل ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کردستان عراق در دست دو حزب بورژوا ناسیونالیست" کردی" ، (اتحادیه میهنی کردستان و حزب دموکرات کردستان) "یه کێتی و پارتی" است. همه هم می دانند که در این مدت طولانی این احزاب مافیایی چه به زندگی و روزگار کارگران و مردم زحمتکش کردستان آورده اند. اگر این همه فاکت و تجربه تاریخی نتواند که انسانهای مدعی سیاست و آزادیخواه را به خود آورد، در واقع باید در سیاست و ادعای آنها کاملا شک و تردید کرد.
عزت دارابی
11/08/2019

نووسەرەکان خۆیان بەرپرسیارێتی وتارەکانی خۆیان هەڵدەگرن، نەک کوردستانپۆست






کۆمێنت بنووسە