از "زن، زندگی، آزادی" تا "جاش بسه گوادی"
Tuesday, 22/11/2022, 20:51
نوشته امین سحربین
شهرستان سقز در آخرین روزهای شهریور 1401 با "شعار زن، زندگی، آزادی" یک انقلاب بزرگ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی را استارت زد.
این شعار زیبای پُرشور و پُرشعور بهسرعت مرزهای قومی، منطقهای، حزبی و ناسیونالیستی را درنوردید.
"ژن، ژیان، آزادی" از طریق سنندج به دانشگاه تهران رسید و ازآنجا در تمام ایران و سپس جهان فراگیر گردید.
دشمنیها و واگراییهای نیمقرن اخیر ایرانیان بهسرعت جای خود را به همگرایی و برادری ملتها و زبانها و فرهنگها داد.
کیفیت و پرباری این شعار ایجابی، ایرانیان را در مسیر رشد عظیم فرهنگی، سیاسی، اجتماعی قرار داد.
***
اما در کردستان زادگاه این شعار، پس از یک ماه اوضاع به شیوهای دیگر رقم خورد.
سران احزاب کمپ نشین مستقر در کردستان عراق رؤیاهای خود را با این جنبش مترقی و عدالتخواهانه بربادرفته میدیدند.
وحشت آنها این بود که همچون احزاب انجمن میهنی کردستان سوریه (ا ن ک س) در نظام سیاسی آینده کردستان ایران به حاشیه رانده شوند؛ و نتوانند مانند همتایانشان در کردستان عراق، جایگاه ارباب و سرور و حاکم مردم کُرد ایران را کسب کنند.
ازاینروی تمام توان خود را در جهت انحراف جنبش "زن زندگی آزادی" به شرح ذیل بکار بستند:
1- با رویکرد لمپنیسم سیاسی وارد کارزار شدند. جمعی گماشته بارزانی ازجمله حامد گوهری، آوات علیار و علی جوانمردی را روانه بازار دروغپراکنی کردند.
2- رهبران این احزاب از طریق تلویزیون وارد صحنه شدند. ولی تلاشهای ناشیانه آنها جهت مصادره شعار "زن زندگی، آزادی" با شکست مفتضحانهای روبرو شد.
3- پرچم شیخ آقاهای مرتجع و دزد سالار کردستان عراق را بهعنوان پرچم کردستان در میان تظاهرکنندگان عَلَم کردند.
4- با سَلَفیها و اِخوانیهای مرتجع کردستان متحد شده و تریبون سخنرانی در میان مردم را به آنها سپردند تا به قیمت ارتجاعی کردنِ جنبش کردستان، کفه ترازو را به نفع خود سنگین کنند.
5- بخشی از افراد خود را به میان جمعیت تظاهرکننده فرستادند تا در نقش لیدری با شعارهای انحرافی و نیز اضافه کردن وصله دوم "زن زندگی آزادی" بر امواج حرکت مردم سوار شوند.
این حرکت آنها در بعضی از محلات و شهرها که از آگاهی فرهنگی و سیاسی پایینی برخورد بودند، موفقیتآمیز بود.
از طریق عمال خود شعارهای سلبی، تفرقهافکنانه و متضاد با ماهیت شعار ایجابی "زن، زندگی، آزادی" را تزریق جمعیت کردند. ازجمله:
"زن، زندگی، آزادی" "جاش بسه گوادی"،
"قاسملو راهت ادامه دارد" ...
6- پس از موفقیت نسبی در انحراف جنبش این بار نیروهای نظامی محلی را همچون بزرگترین مشکل کردستان به اذهان جمعیت ناآگاه قالب کردند.
جمعیت را به درِ خانههای این نیروها کشاندند و دهها منزل مسکونی را به آتش کشیدند.
به این هم بسنده نکردند. البسه زیر زنانشان را به خیابان آورده و همچون پرچم علم کردند. تا غیرت خود و ناتوانی خصم را به جهان نشان دهند.
به قول مولوی" هر کو دور ماند از اصل خویش، بازجوید روزگار وصل خویش"
احزاب سنتی که در دوره فئودالیته شکل گرفتهاند و بیشتر رهبران آنها فئودال و فئودال زاده بودند، به فرهنگ اصلی خود بازگشتند.
درست برعکس ماهیت مترقی شعار "زن، زندگی، آزادی" جایگاه زن در فرهنگ فئودالی، مادون انسان و همتراز با حیوانات خانگی است.
در فرهنگ گذشته فئودالی بزرگترین شجاعت این بود که لباسزیر زن رقیب را به تصرف خود درآورده و آن را در میان مردم عَلَم کنی.
این اعمال شنیع یادآور عملکرد اعضای حزب دمکرات در سال 1358 مهاباد بود که لباس زنان و نیز تور و تارای عروسی را بر تن ریش سپیدان و بزرگان خاندانهای منگور کرده و سوار خر و تراکتور میکردند و بین روستاها میگرداندند.
این حرکات واپسگرایانه در حالی با موفقیت انجام گرفتند که رهبران این احزاب با وقاحت خود را صاحب اصلی و بنیانگذار اندیشه "زن، زندگی، آزادی" معرفی کرده بودند.
ولی اگر همین اکنون هم از این رهبران بخواهی مطلبی بهاندازه یک صفحه در خصوص تاریخ، فلسفه و جوهر این شعار بنویسند، بهاحتمال قریببهیقین اگر به تقلب دسترسی نداشته باشند، به سفسطه متوسل میشوند و در نگارش این متن مرتکب اشتباهات فاحش خواهند شد.
بار دیگر قضیه خواندن غلط آدرس سایت حزب دمکرات از روی متن، توسط مصطفی هجری در تلویزیون بی بی سی تکرار خواهد شد. (وی وی وی به جای دبلیو...)
این حرکات مادون انسانی واکنش بسیار تند حکومت ایران را به دنبال داشت.
از سوی دیگر بخش فرهیخته کردها در این بخش از شهرها از جنبش کنار کشیدند.
امواج تسونامی این حرکات ارتجاعی و غیرانسانی همچنان قربانی میگیرد و هیچ بعید نیست که ازنظر ایرانیان در آیندهای نزدیک جایگاه اخیراً رفیع یافته کردستان ایران (کردستان، کردستان، چشموچراغ ایران) به وضعیت جبرانناپذیری سقوط کند.
احزاب سنتی و بازمانده دوره فئودالی کرد هیچ میانه خوشی با آزادی، حقوق زن و عدالت اجتماعی ندارند.
رؤیای صدساله آنها این است که بجای ترکها، فارسها و عربها خودشان؛ همطبقه و همفکرانشان بر مردم کرد آقایی، سروری و ریاست داشته باشند.
اینها با نظامهای ستمگر دول حاکم در کردستان هیچ دشمنی ندارند. فقط رقیب این دولتها هستند در مسئله سلطه و ستمگری بر مردم کُرد.
در پایان به رهبران احزاب سنتی، بازمانده فئودالی کرد توصیه میکنم چند سطر ذیل را پنجاه بار بخوانند و حفظ کنند تا اگر روزی بخواهند در تلویزیونهای خارجی با تقلب خود را خالق شعار "زن، زندگی، آزادی" نشان دهند. مانند گذشته دچار لکنت زبان و ... نشوند.
******
"اصرار بر انقلابِ زن، اصرار بر آزادی است.
بدون یک انقلابِ ریشهایِ زن؛ و بهتبع آن بدون تغییرِ ذهنیت و زندگیِ مردان، رهایی بخشیدنِ زندگی، نامیسر است.
زیرا بدون رهاییِ زن که خود رأسِ زندگی ست، زندگی همیشه همانندِ یک سراب جریان خواهد داشت.
تا زمانی که میانِ مرد با زندگی و میانِ زندگی با زن؛ صلح برقرار نشود؛ خوشبختی و سعادت نیز یک خیال واهی خواهد بود.
برای «زن» و «زندگیِ آزاد»، واقعیاتِ اجتماعی بی پایان میباشند.
جامعه و زنِ خاورمیانهای؛ به واسطهٔ تمدنی که در آن به سر برده و مدرنیتهای که توسط آن فتح گردیده است؛ تا حد ممکن به انحطاط کشیده شده؛ ُ از خودبودگیاش خارج گشته و به موقعیت ابژه (شیئ، کالا) درآورده شده است.
تحلیل مسئلهٔ اجتماعی از راهِ زن و اقدام به حل آن از طریقِ همان پدیده، روشی صحیح میباشد.
اگر جهتِ حل مادرِ مشکلات؛ تنها بر مادرِ راه حلها، یعنی انقلابِ زن اصرار شود، آنگاه میتوان با گامهایی صحیح به حقیقت رسید.
مرد خاورمیانە کە در هر عرصەای شکست خوردە، تمام تٲثیرات این شکست را آگاهانه یا نا آگاهانه در خانواده به زن و فرزند خود منتقل و عقده خود را خالی میکند. پدیده "جنایتهای ناموسی" در واقع ناشی از تجاوزاتی است که به خود مرد در جامعه میشود ولی مرد انتقام آن را از زن میگیرد. مبارزه با اقتدار و حاکمیت طلبی مرد سختتر از مبارزه با بردگی زن است. زن بودن دشوارترین پیشەهاست."
نووسەرەکان خۆیان بەرپرسیارێتی وتارەکانی خۆیان هەڵدەگرن، نەک کوردستانپۆست